جدول جو
جدول جو

معنی تصحیح کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تصحیح کردن
(نَ فَ دَ)
اصلاح کردن و درست نمودن. (ناظم الاطباء). درست کردن، غلطگیری کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تصحیح شود
لغت نامه دهخدا
تصحیح کردن
اصلاح کردن و درست نمودن
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصحیح کردن
درست کردن، ویراستن
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصحیح کردن
ویراستاری کردن، ویرایش کردن، ادیت کردن، اصلاح کردن، حک واصلاح کردن، تنقیح کردن، منقح ساختن، غلطگیری کردن، خطایابی کردن، رفع اشکال کردن، بهسازی کردن، ارزش یابی شدن (اوراق امتحانی)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصحیح کردن
لتصحيحٍ
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تصحیح کردن
Correct, Emend, Proofread
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصحیح کردن
corriger, emender, relire
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصحیح کردن
לתקן , לערוך
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به عبری
تصحیح کردن
corrigir, emendar
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصحیح کردن
แก้ไข , แก้ไข , แก้ไข
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصحیح کردن
исправлять , исправлять , вычитывать
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به روسی
تصحیح کردن
korrigieren, berichtigen, Korrektur lesen
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصحیح کردن
виправляти , виправляти , вичитувати
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصحیح کردن
poprawiać, sprawdzać
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصحیح کردن
改正 , 修正 , 校对
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصحیح کردن
memperbaiki, mengoreksi, memeriksa
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصحیح کردن
सुधारना
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به هندی
تصحیح کردن
corregir, enmendar
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصحیح کردن
correggere, emendare
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصحیح کردن
corrigeren, proeflezen
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصحیح کردن
درست کرنا , تصحیح کرنا
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به اردو
تصحیح کردن
সংশোধন করা , সংশোধন করা , সংশোধন করা
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصحیح کردن
kusahihisha, kurekebisha
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصحیح کردن
düzeltmek
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصحیح کردن
수정하다 , 교정하다
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
تصحیح کردن
修正する , 校正する
تصویری از تصحیح کردن
تصویر تصحیح کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پالودن پالاییدن پاک کردن پالودن بی آلایش کردن، بپایان رسانیدن امری را، رفع اختلاف کردن، یا تصفیه کردن حساب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیح کردن
تصویر تسبیح کردن
بپاکی یاد کردن خدای را، سبحان الله گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسطیح کردن
تصویر تسطیح کردن
هموار کردن (زمین و غیره) پهن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
تفسیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آموزیدن فراگیری دانش اندوختن بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن، جمع کردن اندوختن، جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها، خلاصه چیزی را بر آوردن، کسب کردن علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریح کردن
تصویر تصریح کردن
آشکارگفتنمطلبی را فاش ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصدیق کردن
تصویر تصدیق کردن
براست داشتن، راست شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
آشکارگفتن، صریح گفتن، با صراحت گفتن، فاش کردن (مطلب) ، بالصراحه گفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد